مدت ها بود اسیر بود ... عشق هم در او اسیر بود ... اسیرش کردند ...
هواها و هوس ها ... شهوت ها و غضب ها ....
مدت ها بود مرده بود .... عشق هم در او مرده بود ... چرا که خانه اش خراب شد ...
خرابش کردند ...
هواها و هوس ها ... شهوت ها و غضب ها ....
قلب المومن حرم الله .... خانه خانه ی خدا بود ... حرم خدا بود ... عزیز بود ...
حرمتش را شکستند هواها ... وارد شدند هوس ها ... و کشتندش ... عشق را ... ذلیل شد ...
مدت ها بود خسته بود .... بی رمق .... زمین گیر .... زمین گیرش کرد ....
آن کوله بار سنگین ...
همان که پر بود از شهوت ها .... غضب ها ....
مدت ها بود نا امید بود .... نا امید .... نا امید ....
و من یقنط من رحمة ربّه الا الضالون*.....
و چه کسی نا امید می شود از رحمت پروردگارش جز گمراهان ؟
بلکه گمراه بود ... گمراه ....
اما در همان خانه ی خراب شده ی عشقش باز هم ندایی می آمد ... ندای رب ...
باز آ .... بنده ی من باز آ ! ... حتا اگر توبه ات را شکستی .... صد بار ...
همان ربی که به رسولش فرمود :
نبّئ عبادی انی انا الغفور الرحیم* ....
به بندگانم خبر بده که منم همان بسیار بخشاینده ی مهربان ...
تا نکند در گمراهی بمانند .... او و امثال او ....
اینها را میدانست ... اما توان نداشت .... تا کوله بارش را ببرد به درگاهش ....
برای بخشش .... آن کوله بار پر از گناه ....
این بار فرمود : تو یک قدم بیا .... من ده قدم می آیم ....
باز هم نیامد ! .... حتی یک قدم ... می شد .... نخواست ! ....
تا این که خدا آسوده کرد ، خیال او و امثال او را : ....
قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا* ....
بگو ای بندگان من که بر خود اسراف کردید ، از رحمت خدا نا امید نشوید ؛
خدا گناهان را می بخشاید ، همه اش را ...
برقی در چشمانش نمایان شد .... برق اشک بود شاید ....
بساطش را جمع کرد ... هر چند سنگینی می کرد ... همان که پر بود از گناه ....
آمد به درگاه پروردگارش ... لنگان لنگان .... و کشیده میشد روی زمین ....
آن کوله بار سنگین ....
خدا به عهدش وفا کرد .... فرمود رهایش کن .... بخشیدم .... همه اش را ....
خواست .... شد .... باید بخواهی ... می شود .... خدا کمک می کند ....
بیرون راند از خانه ی قلبش .... آن همه مهمان ناخوانده را ....
و آباد شد خانه ی قلبش .... عشق آمد ....
مبارک بادا ....
ستاره ها :
1- 56 حجر 2- 49 حجر 3- 53 زمر
هی نوشت :
1- مواظب باشد بساطش را پخش نکند دوباره ! ....
2- حواسش به آیه ی 50 سوره ی حجر هم باشد ! :
و ان عذابی هو العذاب الالیم .... و عذاب من همان عذاب دردناک است !
3- یادش نرود : ان الله لا یغفر ان یشرک به ....
خداوند نمی بخشاید این که شرک ورزیده شود ....
48 نساء
4- به دعای 39 صحیفه ی سجادیه هم رجوع کند بد نیست ! ...
5- من که لالایی بلدم چرا خوابم نمیبرد ؟! ...
منبع این متن وبلاگ عزیز بزرگوارمون پرهیزگار عاشق است
(( http://chastelove.parsiblog.com/ ))
باتشکر از اجازه ایشون در استفاده ازمتن زیباشون