سجاد آفتاب در سجده
انت زین العابدین خدا هستی
یاد نعمعتهای خدا که می افتاد سجده می کرد . آیه ی سجده دار قرآن را که می خواند سجده میکرد .بعد ازنماز ،سجده می کرد .دو نفر را که آشتی می داد،سجده می کرد.جای مهر روی پیشانی اش مانده بود. به خاطر همین به او می گفتند : "سجاد"
ایستاده بود ،عبادت می کرد .ماری آمد روبه روی اش ،توجهی نکرد،عبادت می کرد .پایش راگرفت در دهانش گزید .درد پیچید در بدنش .توجهی نکرد وباز هم ادامه داد
صدایی ازآسمان به گوشش رسید :انت زین العابدین ،انت زین العابدین ،انت زین العابدین