شب بخیراقای میز
رمان باخشاب فرق دارد
شب شب است وروز،روز
خوب،خوب است وبد،بد
گاو،گاواست و تو،تویی
بغداد با نجف فرق دارد
نطق که میگویی بوی نفت میگیرد تریبون
فکرکه میکنی بوی گاز میگیرد ایالات متحده
کریستف کلمب نفت!
به آرمیتاژ،لوور،بریتیش میوزیوم وواشنگتن نمیرود
ذوالفقار و نجف میمانند در جایشان
تنها مانند مردگانمان
تو را با نفت خواهیم شست
در تابوت گاز میگذاریمت
تو را در چاههای بصره
در شکم شارون
در سیاهی چشم چپ رایس
چال خواهیم کرد
پا بیرون بکش از ((کف العباس))
در خیمه گاه چه میکنی ای شمر؟
حتی اگربه جای بوش
نامت را کبوتر بگذاری
من شاعرم و تو را کفتار خطاب می کنم
هراسم نیست
از تشبیه و ایهام و واژه هایم انگشت نگاری کنید
طنز تلخ مرا به ((گوانتاناما)) بیندازید
من شاعرم و دلم میخواهد تو را کفتار خطاب کنم
درست مثل تو که از ((وتو)) استفاده میکنی
شب بخیر آقای میز!
تو را به صندلی ات سوگند نمیدهم
که از عراق بیرون بروی
به صندلی سوگند
که تو جز میز هیچ نمی فهمی
نه آیه الکرسی میدانی
نه زیارتگاه
نه حدیث موسی خوانده ای
نه روایت عیسی
بمان واین همه سنگ را از چاه
خودت بیرون بیاروخودت بمیر
نجف قندهار نیست
آقای میز
آقای تریبون
آقای تحریم ...
علیرضاقزوه-قطاراندیمشک