من خواب دیدم خانهی ما مثل سنگر شددر عکسهایت ، هر چه تو ، یکجور ِ دیگر شد
دستی تکان دادی و دور و دورتر رفتیتصویرت انگاری به خون غلتید و پرپر شد
تو مثل ِ یک نور سپید از پیش ِ من رفتیمثل کسی که ناگهان شکل ِ کبوتر شد...