دید مجنون را یکی صحرا نورد
در کنار بادیه بنشسته فرد
صفحه ای از ریگ و انگشتان قلم
مینویسد نام لیلی دم به دم
گفت: کی مجنون شیدا کیستی ؟
گو که سرگرم هوای چیستی؟
گفت : مشق نام لیلی میکنم
خاطر دل را تسلی میکنم
چون میسر نیست ما را کام او
عشق بازی میکنم با نام او ....
ما دیوانه ، احساسی ؛ مجنونیم!/ از هر چه صلاح و مصلحت دلخونیم
/امروز تمام قاتلان خوشحالند/ از کارشناسان شما ممنونیم
دیدیم که در راه خدا کشته شدید/ با ذکر شهید کربلا کشته شدید
/ چیزی مگر از وصل شما می کاهد/ بگذار بگویند شما کشته شدید
به روی شانه نعش دوستان است
زبان عدل خواهان در دهان است
به قرآن بین بمب و مین خنثی
تفاوت از زمین تا آسمان است